امیرمحمد و دایی جون مهندس
پنجشنبه عمو همت و دایی جون فرهاد برای دیدن امیرمحمد از تهران اومدن . قرار بود خاله جون فهیمه و فرناز و فرنوش هم بیان ولی از اونجایی که بابایی آنفلونزای بسیار سختی گرفته بود ، اومدنشون کنسل شد . عمو همت با یه تفنگ بزرگ ( بلندتر از قد امیرمحمد ) و دایی جون مهندس هم با یه پلاستیک خوراکی و تخم مرغ شانسی . پسرک کلی ذوق کرد . با تفنگ میرفت تو اتاقش که برای ما شیر شکار کنه . خلاصه چند تا ضربه سهمگین هم به تفنگش زد . پلاستیک خوراکیها رو که باز کرد اول یه پفک بود گفت :مامانی ببین پفک خریده مگه نمیدونی پفک ضرر داره ... منم گفتم مثل اینکه اشتباهی خریده . بزار بریم به آقای فروشنده پس بدیم . بعد چند تا آبمیوه درآور...
نویسنده :
مامان امیرمحمد
12:00